-
ورود قهرمان را به میهن خوش آمد میگوییم!!!
شنبه 21 مردادماه سال 1391 04:09
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 السّلامُ علیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک ! خئلی زشته بعد ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــن همه وقت آدم بیاد به خونه خودش سر بزنه!!! واه واه واه اومدم دیدم تاااااااااار عنکبوتی بسته وبلاگم !! حححححح.... چندان حال خوبی ندارم... شب و روز به هم...
-
بداهه می گویم مثل گریه های « بکت »
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 03:57
بداهه می گویم مثل گریه های « بکت » شبیه اکثر تصویر های تو ثابت شبیه کردن_ فریاد ، در گلو تنها ! شبیه بچگی_ نا امید تو ساکت شبیه حرکت انسان گیج روی زمین شبیه حرکت یک سوسک روی سطح موکت شبیه دلقک خاموش یک هواپیما شبیه اوج گرفتن سوار یک ماکت شبیه خلق کسی مثل خواب های کجت شبیه گم شدن از خود میان « اینترنت » شبیه زن ، ویدئو...
-
مثل یک موش مرده خوشبختم
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 03:48
مثل یک موش مرده خوشبختم، مثل یک موش مرده غم دارم توی یک ابر گیج غوطه ورم، ترس از ارتفاع هم دارم!! عشق بر روی تخت می خندد مثل دیوانه ای که گریه کند مرگ از لابه لای آجرها می وزد در اتاق نمدارم باز هی می زند تو را باران، باز باران دوباره هی باران باز هی می زند... ولی انگار چیزهایی هنوز کم دارم تن من درد/ می کند گریه، دل...
-
سال نو تونم مبارک!
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 15:38
من شرمم میشه الان ! با این حال سلام سال تقریبا نوتون مبارک! شرمنده که اینهمه وقت که نیومدم هیچ, تبریک سال نوئم نگفتم! دیگه بهرحال مسافرت بوده و دانشگاه و مهمونی و هزار بهونه ی دیگه آااااره... خلاصه آخی ........ خئلی وخ بود نیومده بودماااا مطلب خاصی ندارم که بیام رو بلاگ بذارمش خیلی وخته اهل شعر پست مدرن شدم و دوس دارم...
-
:(((((
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 00:02
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!! حالم خیلی خرابــــــــــــــــــــــه! داغونممممممممم! چی کار کنمممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟ ...................... ... .
-
حرفی برای گفتن نیست؛ اما شعری از شاملو
جمعه 30 دیماه سال 1390 16:36
«و حسرتی» ۱ نه این برف را دیگر سرِ بازایستادن نیست، برفی که بر ابروی و به موی ما مینشیند تا در آستانهی آیینه چنان در خویشتن نظر کنیم که به وحشت از بلندِ فریادوارِ گُداری به اعماقِ مغاک نظر بردوزی. باری مگر آتشِ قطبی را برافروزی. که برقِ مهربانِ نگاهت آفتاب را بر پولادِ خنجری میگشاید که میباید به دلیری با دردِ...
-
چه عاشورایی...!
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 20:16
سلام بر حسین سلام بر عاشورا سلام بر خون پاکی که مباح است سلام بر دستهای از تن جدا شده سلام بر لبهای عطش زده سلام بر چشم های خونبار کربلا سلام بر سرهای بریده ... سلام من بر تک تک واژه های مقدس زیارت ناحیه و بر روی ماه و نورانی آخرین حجت (عج) چه عاشورایی بود...! چه عاشورایی بود! بدنیا اومدم امروز... امروز فهمیدم زندگی...
-
مثلن الان عنوان!
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 21:13
خُ عنوانم نمیاد چیکار کنم؟! چنبار واس خاطر همین نشد بنویسم! هی میام بیام نمیشه میرم! :دی (جمله بندیم تو حلقت!) آاااره دیگه نکنین این کارا رو با جوونا :دی هعــــــــــــی روزگار...... زندگیه دیگه میگذره... خوب و بدشم که مهم نی.. درسو دانشگاهو علافی و نا امیدیو خنده و تجربه های جدیدو تکرار روزا و شبا و غم و شادیای...
-
گوزپیچ
شنبه 21 آبانماه سال 1390 19:30
ینی واقعن موندم چی بگم... زندگیم با این اتفاقای جدید داره روز به روز سخت تر میشه! تو مسافرت خاستم خودکشی کنم نشد تو همینجا تو خیابون تو مشد خاستم ... نشد تو اتاقم ... نشد! ایش! خدایا اگه نوبت من نرسیده حداقل یه دستی به سرم بکش نای ادامه دادن داشته باشم! خیلی وضعه مسخره ایه! اه اه اه حححححححححححح.... از در و دیوار واسه...
-
کاروان-فریدون مشیری
جمعه 6 آبانماه سال 1390 16:11
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 کاروان عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد ... خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر در بهاری که دلم نشکفد از خنده یار چه کند با رخ پژمرده من گل به چمن ؟ چه کند با دل افسرده من لاله به باغ ؟ من چه دارم که برم در بر...
-
میون زمین و هوا ... طبق معمول!
جمعه 15 مهرماه سال 1390 15:55
سلام.. کم پیدام ... میدونم واسه اینه که هرچی بگم تکراریه تکرارم که همچی چیز جالبی نی مگه تکرار لحظه های عشق و حال, نگاه های شیرین و دلنشین, از این قبیل(!) بیان سگ زدگی و ابراز حالت تهوع روحی (و جدیدن جسمی) که تکرارش خوب نی مگر اینکه بیای بگی هر دفه سگه چجوری زده!! سگ اسهال زده, سگ زبون نفهم زده, سگ بی اصالت زده, یا...
-
:/
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 01:12
هیشکی نیس یه خبر از من بگیره؟؟ براتون مهم نیستم؟؟ چیشششششش! واقعن که!! اصنم برام مهم نیس اصنم دیگه به هیشکی کار ندارم! من میام واسه خودمو دلم مینویسم نه واسه شماها! واقعن که! یه مشت نامرد نارفیق بی معرفت! فعلن!
-
نبودم چون..
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 00:36
سلام ... نبودم یه مدت چون مسافرت بودم.. شمال بودم چیز خاصی ام ندارم که بگم... هم خوش گذشت هم بد ولی میتونس بهتر باشه که اینطوری برام بهتر بود برای روحیه ی بر فاک رفتم! ححححح حالا بیخیال خلا3 زنده ام! تا نصفه ی راهه ..... رفتم ولی خییییییییلی ضعیف تر ازین حرفام! فقط از خودم بیشتر بدم اومد همین ... و برگشتم. فعلن
-
غزل پستمدرن IV
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 01:29
پت... پت... چراغ از نفس افتاد تا پدر آمد سراغ خلوت مادر/ سکانس بعد نه ماه بعد غنچهی سرخی شدی ولی مادر شبیه یک گل پر پر/ سکانس بعد تو چار ساله بودی و عشقت پرنده بود، یک اتفاق ساده دلت را مچاله کرد گنجشک پر، کبوتر... و در کل پرنده پر؛ مادر پریده بود و پدر پر/ سکانس بعد - « ابرو کمون! شونه بلندم! لالا لالا گلدونهی دلم!...
-
شاعر تمام شده
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 00:45
نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است به خیسی چمدانی که عازم سفر است من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم که سرنوشت درختان باغمان تبر است به کودکانه ترین خواب های توی تنت به عشقبازی من با ادامه ی بدنت به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون به بچّه ای که توام! در میان جاری خون به آخرین فریادی که توی حنجره است صدای پای تگرگی که...
-
توجه
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 16:51
سلام دوستان بدانید و آگاه باشید که این سرویس IM که سمت چپ پایین صفحه امکان چت با ادمین رو به شما میده, یُخده قاط داره و ممکنه درصورته آفلاین بودنه من به شما علامته آنلاین رو نشون بده! خیلی باهاش ور رفتمو دیدم حتی با ریفرش کردن (بارگذاری مجدد) هم درست نمیشه, بنابراین اگر روش کلیک کردینو دیدین که تو پنجره ای که باز میشه...
-
چه کنم! مجبورم!
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 01:22
سلام ... حالم رو به را نیس ولی مجبورم خودمو سرِ پا نگه دارم که بتونم زندگی کنم وگرنه اگه خودمو کنترل نکنم میرم خودمو میندازم جلو یه ماشین! ححححح... آره دیگه.. بالاخره منم نگم خودتون میدونین زندگی پستی بلندی زیاد داره.. منتها گاهی وقتا نامردی میکنه و از اوج بلندی آدمو میندازه تو عمق پستی! بیخیال.. فعلا با اطمینان از...
-
۱۱ مرداد
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 03:44
... حالم خیلی بده... میخام زندگی رو بالا بیارم.. روحمو نمیخام خودمو هیشکیو هیچی نمیخام خدایا خدایا اینروزا همش صدات میکنم اما همینکه منادا میشی نمیدونم چی میخام بگم نمیدونم چی بگم.. خسته ام خیـــــــلی خسته درمونده ام کارم اینروزا فقط و فقط گریه س فردا امتحان ترم دارم.. حححححححح از خودم بدم میاد از این دنیا آخ...
-
***تولدت مبارک همه کس!***
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 16:18
سلاااااااااااااااااام تولد منجیه گوله گولابه عزیز نازنینم مبارک یه عالمه بوووووووس فدات شم کی میایی پس؟؟؟؟؟؟ گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم............چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی ***** عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت: بگویم، بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیدست، چرا آب به انسان نرسیدست، و هنوزم که هنوز است،...
-
:| !
جمعه 17 تیرماه سال 1390 02:44
Breaking News : رباط پای چپ یک ناکجا آبادی ایده آلیست کشیده شده! بسیار دردناک, در گچ بسر میبرد!!
-
غزل پست مدرن III
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 17:10
یک نفر راه می رود هر شب، در سرم توی هاله ای از دود می دود گیج روی اعصابم، توی یک جفت چشم خوابالود صحنه ی بی حیات (ط) کوچکی ام، خانه هایی که سست و بی هالند (حالند) توی دلتنگی اتاقی سرد، می دوم پشت لحظه ای مسدود که گره خورده «بند»هایم را به دو تا لنگه کفش پاره شده روی درد ِ «نمی توانم» ها، رد شدن با دو پای لخت ِ کبود...
-
هویجوری
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 17:16
سلام خیلی زود تند سریع بگم که اولین امتحانه این ترمو دادیم! (همه آخریا رو میدن ما اولیو! تازه ترمم نه! میانترم! هیچیمون مثه آدم نیس! دانشگاهه داریم؟!) خلا۳ بـــــــــــــــــــــــــعــد نبود! خیلی استرس داشتم چون با مریض شدنم شب امتحان کلی برنامه هام بهم ریخ! ناخونامو اگه ببینین! لاک زدم روشم با لاکه سفید خالخالی...
-
هنو زِندَم!
جمعه 20 خردادماه سال 1390 16:58
سلام فردا امتحان تاریخ هنر دارم هیچی نخوندم ینی هرچیم خوندم یادم نی چیکار کنم؟ یه عالمه س ای بابا زندگیه داریم؟ از خودم نپرس! پــــــــــــــــــــــــــــــــــــوچ! به مامانمم دیشب گفتم که پـــــــــــــوچه پـــــــــــــوچم! سبُک! همین حرف دیگه ای ندارم شما مراقب خودتون باشین خودتون ینی هم روحـ تون هم جسمتون! یه وخ...
-
غزل پست مدرن II
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 23:39
رقص روی سیم های خاردار طبقه ی چهارم که باشی پنجره ها را که باز کنی - اگر پنجره ای باشد - می توانی هوای آزاد را بفرستی توی ریه هایت - اگر ریه ای باشد - سیگارهایت را میشمری یکی را می گذاری گوشه ی لب - اگر سیگاری باشد - و فکر می کنی چطور بزنی بیرون از این مستطیل تاریک که هر روز داری به جزیی از دیوارهایش تبدیل می شوی که...
-
غزل پست مدرن I
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 23:37
پرنده کوچولو نه پرنده بود! نه کوچولو...! --- معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین قصّه اش دراز کنید حضور خلوت انس است و دوستان جمعند وَ اِن یکاد بخوانید و در فراز کنید « حافظ » --- سبزه ها را گره زدم به غمت غم از صبر بیشتر شده ام سال ِ تحویل ِ زندگیت به هیچ سیزده های در به در شده ام سفره ای از سکوت می چینم...
-
اسفردگی
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 23:24
میدونم موضوعه جدیدی نیس ... ولی .. اصن حال و حوصله هیچی رو ندارم .. شایدم اونچیزایی رو که حوصلشونو دارم, ندارم! مثلن دلم کنسرت دف نوازی میخاد .. تئاتر میخاد ... نمایشگاه عکس و نقاشیو اینجورچیزا میخاد ... ولی هیشکودومه اینا دورو برم نیس که برمو حالم جا بیاد خلاصه ... میدونم همه کمبودایی تو زندگیشون دارن.. یا به هرشکلی...
-
هَی وایه من!
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 01:43
دوستاااااااااان عزیزاااااااااااان دلاوراااااااااااان! آزادگان! بنام یزدان پیروووز باشیــــــــــد! نه ینی میخاستم بگم ... دوسِتان! من یه دو سه هفته ای نِتم قطع بود! همش دلم اینجا بود گفتم با خودم وقتی بیام همش باید پارافین جمع کنم! آخه حتما شما در فراق من مثه شمع آب میشید!! هه هه! خب چی خبرااااااااااااااا؟؟ خوبین؟...
-
ناسا و معجزه پیامبر اسلام (ص)!
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 00:15
حسب اخباری که از ناسا انتشار یافته ، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از وجود یک رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته و از نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در دورانی از حیات آن می باشد. در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا...
-
:|
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 22:11
حالم تعریفی نداره دارم آهنگ My Immortal رو گوش میدم از گروه Evanescence ... دوسش دارم .. هعـــــــــــــــی.. نمیدونم چی بگم.. کاش نمیومدم وبلاگ اول تصمیم داشتم بیام یه چیزایی بگم ولی الان همش یادم رفته! همه تنم پره از ضدحال و پریشونی رفت تِرک بعد: امین رستمی- دلم گرفته ... پدرمون در اومده با این یونیه کوفتی! مخصوصا...
-
اینجا
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 14:12
وبلاگم تنها جا تو دنیای مجازیه که خیلی توش احساس راحتی میکنم امیدوارم هیچوخ ولش نکنم اینجا من ... مثل این میمونه که من جلو یه دیوار وایساده باشمو روش بنویسم .. حالا هرچی! و پشت سرمم گاهی آدمایی رد بشنو نوشته هامو بخونن بعضی از اون آدمام آدرس اون کوچه رو به خاطرشون میسپارن که بازم بیانو نوشته هامو بخونن قربون مثالای...