دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

داستان سرویس شدن نوشی!

آقاااااااااااااااااا  

رسمن سرویس شدم امرو!Rolling Pin 

از ۲ تا ۹ یونی بودمو ۲تا نیم ساعت استراحت دادن که اونم به هیچجامون نخورد 

خلاصه حساسیت فصلیمم دیوونم کرده! اینه که اساسس ۳رویس شدم  

امرو ۴ ساعت مبانی هنرهای تجسمی داشتیم که زنیکه گند زد به اعصابامون! همه ی کلاسش تهدید بود و غر غر و ناله که حرف بزنین اینطور میکنم شلوغ کنین اونطور میکنم!  

الانم زده به سرم قیافم مثه خلاس!  

بعدشم ادبیات داشتیم که به جبرانه قبلی این استاده گوله گولاب بود  

همین دیگه بعدم اومتم خونه  < بچه مردم خل شد رفت!  

 

خب فعلن درد دل کردم سبک شدم  

با اجزه

دلگرمی

یه ۲ روز خونه نبودم ... 

مامانم زنگید گف دل منو بابات خیلی تنگته!  

خونه که اومدم تعریف کرد که بابا گفته من که نیستم خونه سوت و کوره! (بسکه زر میزنم خب!  ) 

خودشم چون خیلی با هم از این در اون در میحرفیم دلش تنگیده بود 

خلاصه اینجوری دیگه Free Yahoo Smileys  

همین خودش مایه دلگرمیه که بدونی جایی .. کسی .. دلش برات میتنگه 

امرو انتخاب واحد داشتم! ۱۳ واحد بهمون دادن!! Free Happy Smileys 

حتما میدونین که علمی-کاربردی خودش واحدا رو انتخاب میکنه  

ای بابا حواسم تو تی وی و ایناس Free Yahoo Smileys 

 

بیخیال ما بریم .. 

فعلن

سفر به گذشته!

سلاااااااااااااااااااااااام

نـــــــــــــــــــــــــــــــه  

رفتم امروز هنرستانی که چار پنج سال پیش توش درس میخوندم  یادش بخـــــــــــــــــــــــیر! انقد دلم واسه زنگ تفریحا و کلاسا و همه خاطره هاش تنگ شد که نگووووووووو  

واقعا گریه م گرفته بوداااا ولی این اسمایلیه >  خنده مو دراورده بــــــــد!  وای مُردم! خدا نکُشت!  Free Yahoo Smileys 

آاااااره دیگه خلاصه رفتم واسه یه سری مدارکو اینا ... 

هعــــــــــی روزگار .. 

 

عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد .. 

 

بــــله دیگه عمره .. جلوشو نمیتونی بگیری 

خب برم دیگه کاری ندارم اینجا Free Yahoo Smileys 

 

دوس تون دارم < عاشقه این اسمایلی یم من! 

 

مدرسه مون Free Yahoo Smileys : 

 

 

 

بچه ها Free Yahoo Smileys : 

 

 

سرویس مدرسه مون Free Happy Smileys

 

 

 

دِ اِند! Free Happy Smileys

بهتر رفتُم!

 

هه هه چه دهن گشاد بودم نِندونستم! 

(دوربین رفت) 

عه! با سلااااااااااااااااام خیدمت شوما گوله گولابا Free Yahoo Smileys 

چطوریــــــــــــــــــــــــن؟ 

من بهترم خدا رو شکر 

یه رفیق شفیق دیشب به داد رسید و ... هوممممم حالام بهترم   < معلومه چقد حالم خوبه Free Yahoo Smileys 

خب ... 

اومدم هویجوری از حال کنونی م بگمو اینکه چقد خوبه آدما همو دوس داشته باشن اینجوری بدون هیچ منتی و بی اونکه خودت ازشون بخای میانو کمکت میکنن و حالتو بهتر 

خلاصه تنهایی بد دردیه Free Yahoo Smileys 

هه هه ریفیقم اومد Free Yahoo Smileys 

برم دیگه ... 

(سوژه این اسمایلیا بودن دقت کردین که!

فعلن اینا

کتیبه (اخوان ثالث)

 فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بود
 و ما این سو نشسته ، خسته انبوهی
 زن و مرد و جوان و پیر
 همه با یکدیگر پیوسته ، لیک از پای
 و با زنجیر
 اگر دل می کشیدت سوی دلخواهی
 به سویش می توانستی خزیدن ، لیک تا آنجا که رخصت بود
 تا زنجیر
 ندانستیم
 ندایی بود در رویای خوف و خستگی هامان
 و یا آوایی از جایی ، کجا ؟ هرگز نپرسیدیم
 چنین می گفت:
 - «فتاده تخته سنگ آنسوی ، وز پیشینیان پیری
 بر او رازی نوشته است ، هرکس طاق هر کس جفت...»
 چنین می گفت چندین بار
 صدا ، و آنگاه چون موجی که بگریزد ز خود در خامشی می خفت
 و ما چیزی نمی گفتیم
 و ما تا مدتی چیزی نمی گفتیم

 پس از آن نیز تنها در نگه مان بود اگر گاهی
 گروهی شک و پرسش ایستاده بود
 و دیگر سیل و خیل خستگی بود و فراموشی
 و حتی در نگه مان نیز خاموشی
 و تخته سنگ آن سو اوفتاده بود
 شبی که لعنت از مهتاب می بارید
 و پاهامان ورم می کرد و می خارید
 یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود

 لعنت کرد گوشش را و نالان گفت : «باید رفت»
 و ما با خستگی گفتیم : لعنت بیش باد!

 گوشمان را چشممان را نیز باید رفت
 و رفتیم و خزان رفتیم تا جایی که تخته سنگ آنجا بود
 یکی از ما که زنجیرش رهاتر بود ، بالا رفت ، آنگه خواند
 کسی راز مرا داند
 که از اینرو به آن رویم بگرداند
 و ما با لذتی بیگانه این راز غبارآلود را

 مثل دعایی زیر لب تکرار می کردیم
 و شب شط جلیلی بود پر مهتاب
 هلا ، یک ... دو ... سه .... دیگر بار
 هلا ، یک ... دو ... سه .... دیگر بار
 عرقریزان ، عزا ، دشنام ، گاهی گریه هم کردیم
 هلا ، یک ، دو ، سه ، زینسان بارها بسیار
 چه سنگین بود اما سخت شیرین بود پیروزی
 و ما با آشناتر لذتی ، هم خسته هم خوشحال
 ز شوق و شور مالامال
 یکی از ما که زنجیرش سبک تر بود
 به جهد ما درودی گفت و بالا رفت
 خط پوشیده را از خاک و گل بسترد و با خود خواند
 (و ما بی تاب)
 لبش را با زبان تر کرد

 (ما نیز آنچنان کردیم)
 و ساکت ماند
 نگاهی کرد سوی ما و ساکت ماند
 دوباره خواند ، خیره ماند ، پنداری زبانش مرد
 نگاهش را ربوده بود ناپیدای دوری ، ما خروشیدیم:
 بخوان ! او همچنان خاموش
 برای ما بخوان ! خیره به ما ساکت نگا می کرد
 پس از لختی
 در اثنایی که زنجیرش صدا می کرد
 فرود آمد ، گرفتیمش که پنداری که می افتاد
 نشاندیمش
 بدست ما و دست خویش لعنت کرد
 - «چه خواندی ، هان ؟»
 مکید آب دهانش را و گفت آرام
 نوشته بود
 همان
 کسی راز مرا داند
 که از اینرو به آن رویم بگرداند
 نشستیم و به مهتاب و شب روشن نگه کردیم
 و شب شط علیلی بود

 

 خرداد 1340

سیزده به دیوار! (ادامه)

آنچه گذشت : 

 

من یک دو سال پیش یه ترم زبان تو پیام نور خوندم ولی ...  واقعا یونیه مضخرفی بود! 

این شد که کنار کشیدم و به لَ خره تصمیم گرفتم گرافیک بخونم  دانشگا علمی کاربردی 

  

قــــــــــــــسمـــــــــت چـــــــــــهــــــل و نــــــــــهــــــم 

 

بـــــــــــله داشتم میگفتم 

خلاصه قبول شدمو Flower منتظرم فردا شه برم ببینم چیکا میکنم 

جالبیش اینه که از 26 بهمن هر روز از سایت سنجش خبر میگرفتم و خبری نبود تا اینکه 26 اسفند تو فرودگا نزدیک پرواز(!) خبر رسید قبول شدم  حالا من اینترنت از کجام میووُردم؟؟ 

هیچی دیگه ...  

 

خب فعلـــــن 

(راستی اگه میبینین حال و هوای این یادداشت با اون سیاها یکم فرق داره واسه اینه که گفتم واسه تنوع یه سر برم کوچه علی چپ اینا )

سیزده به دیوار!

خب الان که چی؟  

یه چن سالی هس که سیزدهه ما جای در شدن پنجره میشه .. دیوار میشه .. ...  در نمیشه آمّا! 

آه بیا این من 

این لپتاپ 

این حرفام 

اینم دستام! 

همون برنامه همیشگی! 

13 14 نداره آخه قربونت برم! روز طبیعت! طبیعتمون کجا بوده؟؟؟ جاده شاندیز طرقبه که الان ترافیک در حد خداس! 

باباهه تو حیاطه (فک کنم داره علف گره میزنه بختش وا شه!

مامانه که کلن بین هال و آشپزخونه و نشیمن تردد داره 

دااشه داش ایکس باکس بازی مینمود دیگه الان نندونم کجاس صدا مداش در نمیاد 

منم که  

عو راستـــــــــــــــــــــــــــــــی!!!  

 

یه آگهی بازرگانی ببینین تا بگم!  

 ------------------------------------------------------

رنگ موی آی دی کالر!Red Hair Brown Hair Black Hair  زیبا جادار مطمئن

------------------------------------------------------- 

 

خ خ خ خ خ خ خ خ  

 

خب داشتم لَقَت میکردم!  

اون "عو راستی" واسه این بود: 

من یک دو سال پیش یه ترم زبان تو پیام نور خوندم ولی ...  واقعا یونیه مضخرفی بود! 

این شد که کنار کشیدم و به لَ خره تصمیم گرفتم گرافیک بخونم  دانشگا علمی کاربردی 

 

مامانم صدام کرد کار اورژانسی داره :( 

 

برمیگردم! :*:*:*

مقایسه ی من با من!

بــــــــــــــــــــــاورت میشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟؟؟ 

این اولین یادداشت وبلاگمه! : 

 

سلام  

طبق معمول شروع سخته.. همین که آدم میخواد بگه ولی از چی و چجوری.. نمیدونه! 

خب.. 

راستش امروز یه تصمیم مهم گرفتم.. 

 

می خواهم آبی شوم دیگر..! 

 

آره آبی.. آبی یعنی شاد و سرزنده 

یعنی امیدوار 

پیروز 

زنده! 

 

آره قراره تحت هر شرایطی زندگی کنم 

لذت ببرم 

قوی باشم.. قوی تر 

 

آره خلاصه.. 

کوتاهم نمیام 

میخوام همیشه جوون باشم  

 

خب اینم از آغاز سخن 

تا بعد.  

 

14 شهریور 1389

 

-------------------------------------------- 

 

جون من باورت میشه؟؟؟؟ :(((((( 

این من بودم! 

من اون حرفا رو زدم!! 

منی که امروز دارم تو سیاهی خفه میشم!!! :(( 

 

ای روزگار!

گاهی وقتا با وجود داشتن یه پدر, یه مادر, یه برادر, یه دختر خاله ی صمیمی, دو تا دوست صمیمی, یه کسی که میگه دنیاش منم, یه خدا, 12 تا امام, یه عکس از یه خدا بیامرزه خیلی مهربون ... با وجود همه اینا انقد احساس تنهایی میکنم که فک میکنم تو دنیا فقط یه نفر زندگی میکنه و اون منم! 

میدونی چرا؟ 

چون همشون دورمو خالی میکنن 

من میمونمو این آهنگای محزون: 

 

دستهای آلوده-نیما مسیحا 

کم میارمت-مهرنوش 

کمک نمیکنه-مهرنوش 

خسته-فرهاد 

نگاه کن که غم درون دیده ام ...-جهان 

قصه گو قصه نگو-شاهین لاریجانی 

broken angel-آرش 

(یکی دوتا غمگینه دیگه از جهان) 

شاعر تمام شده-شاهین نجفی 

بخاطر من-یاس 

 

با اینا. 

من تو جوونیم شکست خوردم 

چون نذاشتن اونجور که میخام زندگی کنم ... 

ححححح 

روحم بدجوری درد میکنه 

میخام کار پیدا کنم ولی نمیدونم با شرایط من کار هس یا نه 

میخام برم دانشگا نباشم خونه ولی تعطیلیا تموم نمیشه! 

میخام برم کتابخونه بازم نباشم خونه ... که از فردا حتمنه حتمن میرم! 

میخام ازدواج کنم برم راحت شم ولی فعلن که خبری نیس (اون موقه که هنو مدرسه میرفتم هفته ای دو سه نفر پیغام پسغوم میکردن! حالا ...!

میخام کلللن برم از این مملکت خراب شده که اونم ... جور نمیشه 

میخام اصن نباشم که ... ..... 

حححححح اجازه ی اونم ندارم ... 

 همممممم بدجوری حالم بده 

 

یه بارم شده پای صدای من بشینین!!! 

 

نمیدونم چرا هیشکی درکم نمیکنه ... مگه من چی میگم آخه؟؟ 

بقول خواجه امیری: 

 

دیگه دارم به خودم شک میکنم! 

آخه حرفامو نمیفهمه کسی 

منکه دست دلمو رو میکنم 

چرا دنیامو نمیفهمه کسی؟ 

 

واقعا چرا؟  

برم دیگه ... 

فعلن 

 

سخنی با بزرگان!

دوستای عزیز لطف کنن تو بخش نظرات درست خودشونو معرفی کنن! 

خصوصن اونایی که آشنا میزنن و در عین حال میخان مجهول الهویه بمونن!  

 

با تشکر!

دستهای آلوده

مثل یه پروانه ببین
اسیره مشته بسته ام
از این همه پرسه زدن
کوچه به کوچه خسته ام
تو لحظه هایه بیکسی اسیره ناباوریم
تو قاب خالیه جنون یه عکسه خاکستریم
تویه این ثانیه های بی رمق
لحظه های ابی تو حروم نکن
این روزا ابری و خاکستریه
شبایه آفتابیتو حروم نکن
بگو خورشید از کدوم ور درومد
که تومثل قصّه رویایی شدی
ماهیه زخمیه پاشوره ی حوض
کی رو خواب دیدی که دریایی شدی

 

آلوده ام آلوده ام هم رنگ با مرداب
نفرینیم در حسرت بیداری از این خواب


برایه من که رفیقه سفرم
مرحم زخمایه خستگی تویی
برایه من که غریبه جاده هام
آخرین همدم خونگی تویی
از رو گل برگه گلایه کاغذی
اشکامو با دست آلوده بچین
منو تو آینه ها شستشو بده
تو چشمام حادثه ی عشقو ببین
مثل یه پروانه ببین
اسیره مشته بسته ام
از این همه پرسه زدن
کوچه به کوچه خسته ام

  

دانلود آهنگ 

(right click+save target as)

--------------------------------------- 

 

آلوده ام ... ححححح 

 

طفلی دوستم ... :(

 

چیه این عشق و عاشقی آخه؟ ایش! 

طفلی دوستم عاشق کسی شده که رفتو سایه شم با خودش برد! 

(کار نداشته باش که من خودم معشوقم!) 

ححححححححح 

منکه واقعا درک نمیکنم 

راستش ... 

میخای قبول کن میخای نکن ولی 

آدمایی مث من راحت ترن! 

راحتتر زندگی میکنن و آسونتر میمیرن! 

والّا!  

 

باشه که دوست گلم زود تر دچار مصلحت حکیمانه ی حضرت حق بشه. آمین. 

 

فعلن عزیزا 

(راستی, اف بی مو re-فعال کردم!  ولی با قدیم فرق کردم )