دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

حدیث: قدر شناسی

آنگاه که در نعمت غرقی آنها را نمی شناسی
هنگامی که از تو روی بر می گردانند قدرشناس می شوی
 

امام حسن عسکری (ع) 

 

آخِــــــیش...!

سلاااااااااااااام  

با اینکه وضع جسمیم رو به را نیس ولـــی اوضاع روحیم میزونه میزونــــه  چرا؟ 

چی چرا؟ ... چه کسی بود صدا زد چرا؟ کی بود؟ خود درگیری داره پدرسوخته!  خــــلاصـــه ... جونم برات بگه کــــــــــــــــــــه کلاس زبانم کلللللللا تموم شد! 

 

رِ تـِـــــــــــتــــــــــــه!  

 

 

بَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــه ... راحت شدم دیگه ... آخجون مدرک!  

(یادم باشه پای سفره عقد اینجوری نگم "بـــــلــــه"   یه کم شخصیت داشته باش! )  

 

وضع جسمی: آنفولانزا گرفتم  

ینی نمی دونی این چن روز به من چطــــــــور گذشت! 

خـــــــــب ... خبر دیگه ای نیس ... هوا همچنان سرگردان ... انگار نه انگار زمستون تو راهه!!! به جون تو یه قطره بارونم نیومد!  بی تربیت! اصن هوا یه جوریه قاط زده! آفففتابــــی ولی سرد! خشک و اصاب خوردکن!  

منم که همش سرفه میکنم ... دارم خفه میشم دیگــــــــــه  

 

خب ... برم دیگه بچه م رو گازه  

فلن  

دورِ گردون گر ...

دورِ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 

 

سلام  

روزای دلگیر عجیبیه ... تاریک و غم زده س ... حال منم رو به را نیس  

هر راهیو که انتخاب می کنم برا بهتر شدن, یه جور از یه طریقی ضدحال می خورم   

ححححح ... (نفسِ عمیقِ غمگین بود) 

این روزا جز فیلم دیدن و قدم زدن تو خیابونای پاییزی حوصله ی هیچ کار دیگه ای رو ندارنم ... حتی درد دل شنیدن ... کاری که همیشه دوس داشتم و این روزا انقد شنیدم که به اینجام رسیده! (همونجایی که دستامو زیرش گذاشتم! چـــــانه!) 

 

همین دیگه ... 

حالا فعلا برگردم تو لاکم ... بعد باز میام 

مراقب خودتون باشین 

از پیاده رو برین 

نامه بنویسین D: