دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

خسته از عقل.. خسته از بودن

باز من لعنتی دچار حالات آفاقی شدم :))

اعصابم خورده :(((

چرا درس خوندنم نمیااااد.....

چرا امروز از ٦.٥ صبح دیگه خوابم نبرددد... مغزم پر شد از فکرای چرت و پرت...

چرا حالم خوب نمیشه...؟؟؟؟ چرا تکلیفم با این فکر و خیالا و حدس و گمانا و شکیات و ابهامات روشن نمیشه؟؟؟ :((


قسمتی از یک شعر دکتر مهدی موسوی افتاده تو مغزم:

...

خسته از عقل خسته از بودن

روی سیگار بار زد خود را

مثل یک خنده جنون آمیز

توی این شعر جااار زد خود را!

راوی ات دست برد در قصه

از کنارت کنار زد خود را

عشق پاندای کوچک من بود

از درخت تو دار زد خود را..... . 


فعلا.....

هوای گریه با من ...

مونس و همدمم شده "هوای گریه" ات همای! (مصراع افتخاری من خطاب به همایون شجریان!!!) 



"هوای گریه"


نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج، رها رها رها من
ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من

نه چشم دل به‌سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به‌یاد آشنا من
ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من


بفرما دانلود



"چرا رفتی" هم که خیییییلی خوووووبه تو ادامه مطلب

  ادامه مطلب ...

تنها در تاریکی....!

تنها تو اتاقم تو تاریکی دراز کشیدم رو تخت و مینویسم.....

و ... تنها و بی کس موندم تو تاریکی و ظلمت این شرایط طاقت فرسا!

فی الحال به دو طریق تنها هستم تو دل تاریکی (طبق عنوان یادداشت) :)

خولاصه...

هیچی حال مال نداشتم گفتم بیام یخده چسناله کنم تو خلوتگه اینترنتیم...! ؛)

بعد از خودکشی ناموفقم... احساس ضعف و یأس بیشتری میکنم!

زندگیم روز به روز سخت تر میشه.... مقایسش ک میکنم با قبلنا میبینم اصن پشه ام نیستن اون روزا در مقابل اینروزا!!

توکلم به خداست و ازش میخوام زودتر بهم آرامش بده... فقط آرامش.

...

میبینم که دیگه هیچکی نمیاد دوخط واسمون بنویسه تو نظرات..... شمام تنهام گذاشتین؟ هعی :)

پس ...بخند مصنوعی!

سلام..........

حالم عجیبه......... :)

ظاهر و باطنم یک دنیا باهم فرق دارن!!

لبخند میزنم شوخی میکنم محبت میکنم میرم میام حرف میزنم خنده سر میدم غیره غیره غیره ....

اما ... همه چی مصنوعیــــــــــــــــــــــه!!

از درون دارم خورده میشم... دارم سفت میشم.. دارم میترکم!! له لهم! وااااااااااااااااااااااای...... خسته شدم از نقاب زخیمم خسسسسسسسسسته!! :(((

خدایااااااا همونکه سر نماز گفتم بهت......!! و اینکه کمکم کن خوااااااااااااااهش میکنم هرچی میخوای پیش بیار فقط منو ازین حال نجات بدههههههه!! :((

اصلا خوب نیستم :'(

دوست عزیز برام دعا کن...... ممنون.




استاتوس نمای 2

جغدی که سردرد دارد............................








پ ن: استاتوس نماها از خودمه و نه مال هیچکس دیگه.. .

استاتوس نما ..!

بغض را دود میکنم..

چیزی حدود 72 ساعت بیداری...

هنگ هنگم....

سرم سنگین و پر از بیداری و اینسامنیا و کمبود بیهوشیه..!

حالم خوب نیس.. میدونم مث همیشه :)

تصمیم جدیدی گرفتم..

میخوام خلاف جهت رودخونه شنا کنم.. جای اینکه مث چند سال اخیر پی درمون افسردگی باشم،

بالعکس.. پی شدت دادنش میرم و برای همیشه کارو تموم میکنم :)

جای اینکه فک کنم افسردگی دارم فک میکنم مانیا (شیدایی و سرخوشی) دارم

و داروهارو جا ب جا مصرف میکنم.. پوزم ب خاک مالیده میشه و

انشاله از دنیای خاکی جدا میشم...

البته بعد از اینکه خدا ی لطفی رو در حقم کرد میرم.. :)

همین..

:)

در ادامه پست قبل...

زن بی صداترین شبح ِ توی خانه بود

با خط ّ چشم های عجیب و رژ ِ لبش

معشوقه ی تمام غزل های کهنه و

دل می ربود! با حرکات مؤدّبش

یک قرص ضدّ حاملگی توی کیف داشت

یک ارتباط ِ غیرکلامی ته ِ شبش...

فاطمه اختصاری

ما اتفاق های بدی هستیم
در صفحه های مختلف تقویم 
ما مشت های واشده با چاقو
ما شهر ِ در برابر ِ شب تسلیم

فاطمه اختصاری

شب شبیه شب، شبیه هیچ چی به غیر شب
بی لبی به روی لب بخواب، شب بخیر شب!
...
فاطمه اختصاری

(چون با موبایلم فونت هارو نمیشه دستکاری کرد.. پوزش.)

خبر بد جامعه شعر و ادبیات..

حدود یک ماه و نیم دوماهه که از ناپدید شدن دکتر موسوی و فاطمه اختصاری و بعدم خبر دستگیر شدنشون میگذره..

ححححح.. بفرمایید اینم دولت روحانی.. هی گفتین اگه رای ندیم خود دولت یکیو انتخاب میکنه و ال میشه و بل میشه..

من نمیدونم چرا مردم انقد ساده ن..؟ ینی الان آقای روحانی انتخاب مردمه دیگه آره؟؟ درسته که انتخاب مردم بوده ولی انتخاب دولت هم بوده!!

یعنی عمرا اگه جناب سید قلابی (آغا) صلاح نمیدونستن الان ایشون رنگ ریاست جمهوری رو میدید..!

حداقل تو دولت قبلی قسمتی از شعرای بنده خداها رو سانسور میکردن الان که دیگه رسما هویت و شخصیت و جسمشونو سانسور کردن!!

هعی.... 

امیدوارم بزودی خبر آزادیشونو بشنویم.. حداقل سودش به نفع امثال منه که به شعرای اینا احتیاج دارن..

من خودمو تو شعرای مهدی موسوی میبینم انگار منو به قلم میکشه..

ححححح....


(هنوز کسی هس با "حححح" گفتن من آشنا نباشه؟؟ :) یعنی نفس عمیق غمگین یا بنوعی همون آااااه...) :)


***

کشیدم از تو: دو تا کوه، بعد، چند کلاغ
غروب کردم تا هر غروب گریه کنی
برای من که تمامی قصّه بد بودم
کجاست آغوشی تا که خوب گریه کنی؟!
میان بندری ِ ضبط، بغض کردم تا
کنار ترمینال ِ جنوب گریه کنی
نشستم و خود را توی چای حل کردم
لباس زیرت را در شبم بغل کردم
سفر نبود و کسی دست در کتابم برد
به سقف زل زدم از درد... تا که خوابم برد
صدای هق هق من پشت کوه قایم شد
برای بیداری، قرص خواب لازم شد
مرا ببخش که جغدم! همیشه بیدارم
مرا ببخش اگر گریه هام تکراری ست
به لب گرفتن تو زیر دوش گریه شدم
صدای خون، از حمّام خانه ام جاری ست
مرا ببخش که پاشیده ام به دیوارت
نمی توانم دیگر... که زخم ها کاری ست
کجا فرار کند این کلاغ ِ بی آخر!
که پشت هر در ِ بسته دوباره دیواری ست
مرا بغل کن یک لحظه توی خواب فقط!
که حل شود در لیوان دو چشم قهوه ای ات
که خلسه در شب من وارد عمل بشود
تمام فلسفه ها در تن تو حل بشود
تو می روی پشت ِ کوه های نقّاشی
کنار من، تنها انتظار خواهد ماند
پرنده ها همه سمت ِ جنوب می کوچند
سکوت جغد ولی کنج غار خواهد ماند
تو می روی پشت ِ بنـ/ دری که باز نشد
کنار ضبط، کسی زار زار خواهد ماند
چه می شد این شب خسته به سمت لب برود
کسی که آخر خطّم... عقب عقب برود
از انتهای زمستان، بهار برگردد
که با فشار ِ دکمه... نوار برگردد!!
چه بود عشق؟ به جز تخت خالی یک هیچ!
تمام خود را تقدیم دیگری کردن
طلاق دادن یک خواب در صراحت تیغ!
و گریه در وسط ِ «دادگستری» کردن
کنار ترمینالی که نیستی ماندن
شب ِ جنونزده را رقص بندری کردن!
صدای خنده ی تو در سکوت خواهش من
شبی بلندتر از موی روی بالش من
عجیب نیست اگر ابر، غرق گریه شده
که از جدایی ما تازه باخبر شده است
مگر نسیم، رسانده به خانه بوی تو را
که تیغ کُند شده، قرص بی اثر شده است!
مرا بگیر در آغوش لعنتیت عزیز!
که گریه های من از شب بزرگتر شده است
مرا بگیر در آغوش...

سید مهدی موسوی

حسی که نباید باشه ولی هست...

احساس پیری میکنم....

احساسی که نباید باشه ولی هست..

بنظر و در ظاهر جوونم ولی همچین حسی ندارم..

خسته تر هر زمانم

تصنیف های قدیمی گوش میکنم.. دهه پنجاه.. دهه چهل..

و آه میکشم.. آهی که دود میشود..

حححححح.....

بغضم گرفت :)

اما من عوض نشده م.... خیلی شبیه خودم هستم..

خسته آزرده غمگین شدیدا خواستار تنهایی افسرده و و و ...


برمیگردم.. .

:(

Crying .......

feeling unsuccessful and hopeless..........

Donno what the hell gonna do...........

i feel sick

tired

ruined

uh Godddddddddddd :((((

Lemme go :((


Crying.....

نمیدونم چی عنوان بدم..

سلام ......

خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی وقته میخوام بیام ولی نمیشه.. لپتاپ خودم که خیلی وقته مشکل پیدا کرده نمیتونم بیام نت..

روزای سختی رو گذروندم............... افسردگیم برگشته.. رو زندگیم تاثیر میذاره و اذیت میکنه کاش فقط خودمو اذیت میکرد..

حالا الان با لپتاپ همسر گرامم () با کیبوردش راحت نیستم..........

فعلا همین..