احساس پیری میکنم....
احساسی که نباید باشه ولی هست..
بنظر و در ظاهر جوونم ولی همچین حسی ندارم..
خسته تر هر زمانم
تصنیف های قدیمی گوش میکنم.. دهه پنجاه.. دهه چهل..
و آه میکشم.. آهی که دود میشود..
حححححح.....
بغضم گرفت :)
اما من عوض نشده م.... خیلی شبیه خودم هستم..
خسته آزرده غمگین شدیدا خواستار تنهایی افسرده و و و ...
برمیگردم.. .