دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

دستهایم زیر چانه

ناچار به زیستن ...

دلگرمی

یه ۲ روز خونه نبودم ... 

مامانم زنگید گف دل منو بابات خیلی تنگته!  

خونه که اومدم تعریف کرد که بابا گفته من که نیستم خونه سوت و کوره! (بسکه زر میزنم خب!  ) 

خودشم چون خیلی با هم از این در اون در میحرفیم دلش تنگیده بود 

خلاصه اینجوری دیگه Free Yahoo Smileys  

همین خودش مایه دلگرمیه که بدونی جایی .. کسی .. دلش برات میتنگه 

امرو انتخاب واحد داشتم! ۱۳ واحد بهمون دادن!! Free Happy Smileys 

حتما میدونین که علمی-کاربردی خودش واحدا رو انتخاب میکنه  

ای بابا حواسم تو تی وی و ایناس Free Yahoo Smileys 

 

بیخیال ما بریم .. 

فعلن

نظرات 2 + ارسال نظر
لوله جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

زپلشک
بابای من گفت شولوغی خونمون رفت
مامانمم گف خونمون خیلی سوتوکور شده مثه خانه ارواح
ینی برو جلو بوق بزن

هااااااااااااااااااااااااااا دیگه با همی اسم بیا
یادش بخیر
جاشون خالی نباشه لوله خــــــــــــــــان

حسین پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ http://1w1p.blogsky.com

سلام
خدا رو شکر که درس رو شروع کردی.

راستی فکر کنم گفته بودی میخوای گرافیک بخونی درسته؟

من هم گرافیک علمی کاربردی میخونم. پودمانی

عه! طفاحُم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد