هممممم ... سلام
خب ... راستش خبر خاصی ندارم ... اتفاق خاصیم نمیفته ساعت های عمر من کاملا راکده البته عقربه ها نه ... اونا به جلو رفتن خودشون ادامه می دن ... نمی دونم چرا هیچوقت عقربه ها خسته نمی شن یا ... مثلا کارو یه چند دقیقه ول نمی کنن تا یه فنجون قهوه بنوشن ... آخه چند دقیقه که چیزی نیست آدما می تونن برای جبرانش یه روز همونقدر زودتر از خواب پاشن
زمان چه بنیه ای داره!! بدون آب و غذا قرن هاست که داره می ره و می ره البته قبول دارم گاهی روی حلزونو کم می کنه ولی خودتم می دونی گاهی (نمی دونم چطور) دوپینگ می کنه و مــــــــی تازه!! به نظرت به سبک کلاسیک با رخش می تازه, یا مث امروزیا با ردبول (Red Bull) و امثال اون انقد انرژی میگیره؟؟ اُ ... یا شاید بازم مث امروزیا با قرصای روانبخش و چیزای بدتر از اون پرواز(!) میکنه!!!
هه هه اینا چیه نوشتم؟؟ از یه نویسنده ی در حال رنج بردن از سردرد انتظار بیش ازین نباید داشت!
دوست مخاطب عزیز,
میم
مثلا برو یه کتاب نو بخر
اتفاقات نو
و یه چیز دیگه . همیشه سعی کن تو تمام لحظات زندگیت یه موضوع جالب واسه خنده پیدا کنی.
مثلا از تو پیاده رو داری رد میشی یه ماشین با سرعت رد میشه هر چی آب تو خیابونه میپاشه روت.
تمام اتفاقاتی که داره تو زندگیمون رخ میده میتونه باعث خنده ما باشه.
همیشه شاد و پرانرژی باش.
در پناه خدا باشی.
اتفاقا نکات جالبی بودن
take a rest :) come back energized and write in blue
سلام
از نوع نوشتنت مغلومه که استعداد داری این سبک نوشتن میتونه تو رو به جایی برسونه اما هیچوفت پولدار نمی شوی
دغدغه ها که به کلمه تبدیل بشوند در شرایطی از سن و سال اتفاق می افته که این دوره کوتاه هستند یادت باشه تمام نوشته هات رو در جایی محفوظ بدار و حدودا بیست سال بعد اونها را بخون اونوقت می فهمی که واقعا در زمانی که کوچکتر بودی به نوعی بزرگتر بودی اما چشمی که بتونه پیدات بکنه در اطرافت نبوده
به هر حال وقت گذاشتم و مطالبت رو خوندم از سبک نوشتنت خوشم اومد
پیروز
شاد
و پاینده باشی